×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : جمعه, ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Friday, 17 May , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
کس چه حافظ نگشود از رخ اندشه نقاب

سپاس مر خدایی راکه بما توان داد که ابیات حاظ را که “بیت الغزل معرفتست”بگشائیم و بچشیم وبرآرامش روان و دانشمان بیافزائیم و سخن خویش را با توسل به غزلیا تش؛تلطیف کنیم .
من همیشه به محصلینم و فرزندانم عرض کرده ام که دردنیای سخت و ثقیل صنعتی این روزگاران که معیار ها مادی شده و انسانها بتدریج دارند از سرشت و فطرت خویش فاصله می گیرند واستحاله می شوندو این برای همه آدمها و جامعه بشری سخت و دشخوار است که روح رانمی شود با ابزارات مادی به ساحل آرامش رساند مگر غنای روحی و توسل به ادعیه و کتابت و آثار معنوی کیان ما ؛چه خوب است لحاظتی را درشبانه روز با حافظ بسر بریم وابیاتش را زمزمه کنیم و با اشعارش به ساحل امن آرامش برسیم ؛تا خستگی روح از تن بدر کنیم وشاداب شویم چون گل سرخ در بهاران.
همانطوریکه نمازوادعیه ما را احیای روانی می کند ؛حافظ هم این چنین است ؛بطوری که در رواق و طاقچه اغلب ایرانیان همواره دو کتاب مقدس دیده می شود ؛یکی کتاب آیات الهی اعنی قر آن و دیگری حافظ و در جوارش گلستان و بوستان شیخ مصلح الدین سعدی که خداوند هر دو شان را بیامرزاد که مایه نشاط روحی جامعه اند و در ظلامات جهالت چراغ راه انسانها و آنها را از گمگشتگی نجات می دهند .
حافظ در بیان احوال و عمق اندیشه خودمی گوید :

کس چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب +تا سر زلف سخن رابقلم شانه زدند
و سعدی هم در باب رسالتش می گوید :
*مراد ما نصیحت بود و گفتیم +حوالت برخدا کردیم و رفتیم
حافظ و سعدی دریای معرفتند که هر چه در آن غور کنی لوءولوء ومرجان یابی ؛روحی تازه کنی و جانی دو باره گیری و شیرین زبانی بیاموزی و حلاوت دل یابی و سکنانت مطلوب این و آن شود .
چون به گلستانش روی آوری مروارید فراوان یابی و چون به بوستانش نظر کنی همه وجودت گل دهد ؛روحت تهذیب شود و جانت ببالاید واعتدال وجودی یابی
وچون به حافظ بر گردی شعرش راهمه بیت الغزل معرفت بینیی که خود سراید:
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفتست +آفرین برنفس دلکش و لطف سخنش
و نصایح سعدی همه بیدار باش حیات بشری است که عمربه بطالت نبریم و چشم دل بگشائیم که جهان جلوه گاه خدایی است ویابا قصیده فریدالدین محمدعطارهمراه شویم :
**چشم بگشا که جلوه دلدار+به تجلیست از درو دیوار
*چون نگو بنگری عیان گویی +لیس فی الدار غیره دیار
ذکر جمیل سعدی که درافواه عوام افتاد ه است و صیت سخنش که در بسیط زمین رفته و قصب الجیب حدیثش که همچو شکر می خورند و رقعه ءمنشآتش که چون کاغذ زر می رند ؛برکمال و فضل و بلاغت او حمل نتوان کرد بلکه خداوند جهان و قطب دایره زمان و قایم مقام سلیمان و ناصر اهل ایمان اتابک اعظم …سعد بن زندگی عنایت نظر کرد ه است و تحسن بلیغ فر موده است .
شعر حافظ که لسان الغیبش خوانند موج یک روح پاک است و نمونه کو چکی ازقر آنست که خود می گوید :
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی +گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

شهید مطهری در تماشاگه راز می فر ماید :
این چه پایه از منزلتی است که حافظ برای آشنا یا همان دوست؛یار؛محرم و…قائل است تا جایی که تنها و تنها گوش اورا در خور شنودن رمز و مهبط و پیغام سروش دانسته است ؛آشنا از دیدگاه حافظ ؛رهروان راه حق و طالبان سلو کند که بدانها تولی کنید و از غیرکه همان دیو درون و صفات ضاله است تبری جوئید تا دل صافی شود و رهرو خدا گردد:
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار ++دیو چه بیرون رود فرشته در آید
و سعدی نیز خود آیینه خصال الهی است و معلمی است که جز چراغ راه ندارد و سراج انسانها در طی طریق حیات بطوریکه نصیحت شیخ مصلح الدین سعدی علیه الرحمه مر سلطان آقا جان تبریزیرا می بینیم که : “از دنیا به آخرت چیزی نمی توان برد مگر ثواب و عقاب ؛اکنون مخیری “و در تذکر به حکام زمانه در کلیاتش می آورد :
شهی که حفظ رعیت نگاه میدارد +حلال باد خراجش که مرد چو پانیست
وگرنه راعی خلقست ؛زهر مارش باد ++که هر چه می خورد او جزیت مسلمانیست (ص-1252براساس نسخه محمد علی فروغی )
و در باب خدا شناسی می فر ماید : از تو تا خدا یک قدم راهست دانی چه کنی بگویم یا نه ؛خود را فراموش کن با لطف او دست در آغوش کن.

و تاکید دارد که :عیب خود از دوستان مپرس که بپو شانند ؛تفحص کن که دشمنان چه می گویند (ص146-همان ماخذ)
ودر ذم درویشان ریایی که دست از کارشسته و در بیغو له ها خزیده اند و خدارا از یاد برده اند و در بند اهوای خویشند و زندانی اوهامات خود می فر ماید :
طریق درویشان ذکر است و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و تو حید و توکل و تسلیم و تحمل هر که بدین صفاتها که گفتیم موصوفست به حقیقت درویش وگرنه در قباست ؛اما هرزگردی بی نماز ؛هوا پرست هوسباز که روز ها به شب آرد در بند شهوت و شبها روز کند در خواب غفلت و بخورد هر چه در میان آید و بگوید هر چه برزبان آید ؛رندست وگر در عباست :
ای درونت برهنه از تقوا +کز برون جامه ریا داری

پرده هفت رنگ در مگذار +تو که در خانه بوریا داری(ص-79همان ماخذ)
ودر غزلیات حافظ می بینیم که رمز موفقیت خودش را خدا باوری ورعایت موازین دینی بودو می فر ماید :
هر گنچ سعادت که خدا داد به حافظ +از یمن دعای شب و ورد سحری بود
وزبان به نصحیت می گشاید که :
*نیکنامی خواهی ایدل با بدان صحبت مدار +خود پسندی جان من بر هان نادانی بود *

وسر انجام نصیحت مان می کند که :
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر +نزاع بر سر دنیای دون مکن در ویش
گویا حافظ ؛دوران ما را درک کر ده است که بسیاری به خود مشغولند و از اجتماع غافل و تنها برایشان ملاک مادی شر طست و جمع آوری مال و کلوخ و از دل خویش غافلند و از همنوعان خود هم :
هنر نمی خرند ایام و غیر از اینم نیست + کجا روم به تجارت بدین کساد متاع وسر انجام در دفاع از خود می گوید : در خرابات مغان نور خدا می بینم +این عجب بین که چه نوری زکجا می بینم دو ستان عیب نظر بازی حافظ مکنید +که من اورا ز محبان خدا می بینم حافظ از رهبانیت و گو شه نشینی صرف و انزوا طلبی بیزار است ومی فر ماید: حافظ سخن بگوی که در صفحه جهان + این نقش مان از قلمت یاد گار و….

مهر 1399-**آمل-صلواتی

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.